جانوری که در سرزمین حرم و حوالی کعبه باشد و کشتن و شکار کردن آن حرام است، برای مثال دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار / و ز آنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش (حافظ - ۵۵۲)
جانوری که در سرزمین حرم و حوالی کعبه باشد و کشتن و شکار کردن آن حرام است، برای مِثال دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار / و ز آنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش (حافظ - ۵۵۲)
مرکّب از: بی + درم، بی سیم. که درم ندارد. بی پول. فقیر: اوحدی گر تو صد زبان داری عاشق بی درم زبون باشد. اوحدی. محتشم را بمال مالش کن بیدرم رابخون سگالش کن. نظامی. چرخ نه بر بی درمان میزند قافلۀ محتشمان می زند. نظامی. رجوع به درم شود
مُرَکَّب اَز: بی + درم، بی سیم. که درم ندارد. بی پول. فقیر: اوحدی گر تو صد زبان داری عاشق بی درم زبون باشد. اوحدی. محتشم را بمال مالش کن بیدرم رابخون سگالش کن. نظامی. چرخ نه بر بی درمان میزند قافلۀ محتشمان می زند. نظامی. رجوع به درم شود
وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکۀ معظمه کنند به این حدود اربعه: بطرف مشرق از مکه تا شش کروه و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کروه و بسوی جنوب بیست و چهار کروه. (غیاث اللغات) : خون صاحبنظران ریختی ای کعبۀ حق قتل اینان که روا داشت ؟ که صید حرمند. سعدی. دگر بصید حرم تیغ برمکش زنهار وز آن که با دل ما کرده ای پشیمان باش. حافظ. یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزّت صیدحرم نداشت. حافظ
وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکۀ معظمه کنند به این حدود اربعه: بطرف مشرق از مکه تا شش کروه و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کروه و بسوی جنوب بیست و چهار کروه. (غیاث اللغات) : خون صاحبنظران ریختی ای کعبۀ حق قتل اینان که روا داشت ؟ که صید حرمند. سعدی. دگر بصید حرم تیغ برمکش زنهار وز آن که با دل ما کرده ای پشیمان باش. حافظ. یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم افکند و کُشت و عِزّت صیدحرم نداشت. حافظ